محل تبلیغات شما
 

سلام ؛ نماز،روزه همگی قبول باشه ؛
من تو ماه رمضون شاید به دلیل خواب و بیخوابی سحری خیلی فکرا به سرم میزنه ؛ حالا بماند که به مسائل روز مره هم فکر میکنم اما خیلی از افکارم ميره سمت قدیم نديما ؛
اون موقع که ما دختر خونه بودیم مامانم وقت سحر تلفن دست می گرفت و به خاله ها زنگ میزد که خواب نمونن هر چند که گاهی هم خواب ميموندند ؛ ولی خودش یه جور صله رحم بود از بابت اینکه هر روز صبح از حال و احوال هم باخبر میشدن ؛ بعد ما رو بیدار میکرد چقد اون موقع ها دلم میخواست مامانم منو یادش بره اما الان میگم کاش اولین نفر منو بیدار میکرد ؛ سحر خونه ی بابام آداب و احکامو خودش رو داشت ؛ طفلی مامانم زودتر بیدار میشد و سحری رو گرم میکرد سفره رو آماده میکرد سالاد رو درست میکرد و ليوانا رو نصفه آبجوش ميريخت تا سرد بشه و صدای دعای ابوحمزه ثمالي که جز جدا نشدنی سحری بود؛ بعد سحری رو ميخورديم و نماز ميخونديمو شیرجه تو رختخواب اما مامان و بابام بیدار بودن و بابام قرآن میخوند ؛ بله اینطور روزاي ما ميگذشت ؛ اما حالااااااا سحری رو تو تاریکی و اگر پا بده تی وی بی صدا که احیانا بچه ها بد خواب نشن و مزاحمشون نشیم ؛ نمیدونم شاید خیلی تا اگاهانه به سوي مدرن شدن یا فرزند سالاری رفتیم شاید انقد مطالعه مون کم بوده که تونستيم این مسیر رو درست طی کنیم چون با این همه امکانات و مزایا بچه ها باز هم زیاده خواه و جاه طلب هستن ؛  حالا از اینا بگذریم فکر،میکنم چند سال دیگه کلا سحری،و افطار،و این حرفا از،مد بیفته و برای ما یه خاطره باشه که به بچه هامون تعریف کنیم

24اردي بهشت 98

   سلام

 

 

 

خاطره بازی با مش رمضون

رو ,؛ ,میکرد ,سحری ,هم ,خواب ,سحری رو ,و بابام ,بچه ها ,که به ,رو درست

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نمایندگی پکیج بوش در رشت شکارگاه